حسین مظفر عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره شرایط برای معرفی مجددش بهعنوان وزیر آموزش و پرورش در دوره دوم دولت اصلاحات گفت: عدهای از مشارکتیها به سرپرستی فاطمه حقیقتجو به دیدار من آمدند و شروطی طرح کردند.
شبکه خبری منتخبان ملت؛ جناب آقای مظفر در دهه 60 به عنوان نیرویی در طیف چپ محسوب می شدند و در سال 76 در کابینه دولت اصلاحات به عنوان وزیر معرفی شدند چه عاملی باعث شد که شما بعد از چند سال در لیست اصول گرایان قرار بگیرید و امروز هم ما شما را به عنوان شخصی که مواضعش بیشتر به سمت اصول گرایی گرایش دارد شما را می بینیم!
مظفر: معیار من خط امام است. در اوایل انقلاب، تشکل هایی به وجود آمدند که اندیشه ها و آرمان های امام را پاسداری می کردند. انتقاد این تشکلها به طیف راست در اوایل انقلاب این بود که این طیف توجه چندانی به اندیشه های امام ندارند.
برخی معتقدند که من تغییر هویت سیاسی داده ام اما چنین نیست من همان اندیشه و آرمان های خط امام را دارم. امام آمریکا را دشمن می دانست من هم چنین تفکری دارم. حضرت امام ولایت فقیه را لب الالباب اندیشه سیاسی حکومت می دانست من هم چنین نظری دارم. نظر امام در دفاع از اندیشه ها و آرمان ها تا آخرین قطره خون بود من هم چنین اعتقادی دارم. اشتباه اصلی این است که مرزبندی هایی که در کشور وجود دارد مرزبندی های شفافی نیست و همه را به چپ یا راست تقسیم کرده ایم. در حال حاضر مرزبندی های چپ و راست نیز با یکدیگر مخلوط شده و بههم ریخت، موضع مشخصی در آن وجود ندارد. بسیاری از مولفه هایی که چپ ها به آن اعتقاد داشتند در حال حاضر مورد پذیرش راست ها هستند و بالعکس.
* به علت نقد بیبند و باری در دولت خاتمی محدودم کرده بودند
زمانی چپ ها دشمن آمریکا بودند اما در وضعیت فعلی سازشکارترین نیروها را در برخورد با آمریکا دارند. چپ ها مخالف بازار آزاد بودند اما از این طرف طیف راست نیز در ابتدا اشتباهاتی داشتند به عنوان مثال حضرت آیت الله مرحوم آذری قمی در رابطه با احکام امام مبنی بر حکم مولوی و ارشادی مقاله را منتشر کرد. ما به عنوان چپ پیرو خط امام از این مقاله بسیار ناراحت شدیم چرا که معتقد بودیم اگر حکم امام و رهبری مولوی و ارشادی شود زیر بنای اجرایی آن سست می شود. امام مسلمین به عنوان نماینده امام عصر در عرصه حیات سیاسی و اجتماعی هر دستوری را بدهد باید اطاعت کرد. متاسفانه همان هایی که فریاد دفاع از امام سر می دادند، در حال حاضر می گویند که باید آموزه های امام را در موزه ها جستجو کرد؛ که البته خودشان به موزه رفتند.
* نجفی بودجه آموزش و پرورش را کاهش داده بود و تحت فشار بودم
امام خمینی وقتی از ولایت فقیه صحبت می کند منظورش شخص خاصی نیست. ولایت فقیه یک مفهوم است به این معنی که در زمان غیبت کبرای امام عصر فردی جانشین او باشد. این اندیشه زمانی در قامت امام بود و الان در قامت رهبری قرار دارد. من همان اندیشه های امام را در آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر می بینم و پیرو ایشان هستم. در این موضوع چپ و راست و تمایل به اصول گرا و اصلاح طلب مطرح نیست. اعتقاد دارم باید جبهه بندی جدیدی ایجاد شود یعنی اینکه طرفداران انقلاب و ارزشهای امام و انقلاب و شهیدان و ولایت فقیه و کسانی که مخالف این موارد هستند از هم جدا شوند.
سوال من از افراد «دودوزه» یعنی کسانی که خود را طرفدار انقلاب و امام میدانند، ولی خلاف آن عمل می کنند و به نظام اعتقاد ندارند این است که اگر اعتقاد به چنین اصولی ندارند، چرا پست های سیاسی را قبول می کنند؟ علت اینکه چرا من در دولت آقای خاتمی حضور پیدا کردم، این است که من مطرح ترین فرد در آن مقطع زمانی برای وزارت آموزش و پرورش بودم هرچند که برخی از افراد طیف آقای خاتمی با حضور من مخالف بودند. کارگزاران و مشارکتیهای تند، مخالف اصلی حضور من در دولت بودند.
با وجود اینکه تحریم بودیم و نفت به بشکه ای 7 دلار رسید ولی شاید بهترین دوران آموزش و پرورش را بتوان دوره وزارت من دانست. من در آن دوره خیلی اختیارات نداشتم و به اصطلاح نمی توانستم فعالیت زیادی داشته باشم، چرا که من به دلیل اینکه از آرمان های امام دفاع می کردم و یا گاهی مصاحبه های انتقادی داشتم و توسعه سیاسی و آزادی بی بند و بار را نقد می کردم به نوعی در دولت، محدود شده بودم و بعضاً مؤاخذه میشدم و حتی در برخی موارد بودجه وزارت تحت تصدی من را نمی دادند اما با این وجود می توانید ارزیابی نسبت به عملکرد من در آن دوران داشته باشید. البته باید این ارزیابی را از بدنه مردمی داشته باشید چرا که گروههای سیاسی تند با من موافق نیستند. چپها مخالف و راستهای کوتَهفکرتر به دلیل اینکه من در دولت خاتمی بودم من را قبول نداشتند.
* چپهای دهه 60 استحاله شدند و از آرمانهای خود بازگشتند
برخی از مشکلات من در آموزش و پرورش را مقام معظم رهبری حل میکردند. 60 میلیارد کسری حقوق معلمان در آن زمان بهدستور رهبری به من در آموزش و پرورش داده شد و دولت هیچ کمکی در این زمینه به من نکرد. میتوان گفت مظلومترین فرد در دولتهای گذشته من بودم، چرا که هم از طرف افرادی مانند آقای محمدعلی نجفی رئیس سازمان برنامه و بودجه بود و مورد اعتماد دولت اصلاحات بود، بودجه وزارت تحت تصدی من کم شده و در فشار قرار گرفتم و هم اینکه از طرف طیف راست، مورد مواخذه قرار گرفته بودم، که چرا چنین سمتی را در دولت اصلاحات قبول کردهام؟
من در حال حاضر نه در عضویت رسمی هیچ کدام از طیفهای راست و چپ نیستم؛ اگرچه به مراتب از چپها در مقوله اصلاحات فهم صحیحتری دارم و از راستها نیز ولاییتر هستم و به انقلاب و رهبری و این نظام ولایی عشق میورزم و آرزو دارم در راه این نظام به شهادت برسم.
سال 80 بار دیگر به شما پیشنهاد وزارت دادند یا نه؟
مظفر: عدهای از مشارکتی در آن زمان به سرپرستی خانم فاطمه حقیقتجو با من ملاقات کردند و با من شرط کردند و حرفهایی را به من دیکته کردند و گفتند باید طبق برنامههای ما پیش بروی؛ من هم گفتم که اگر دوباره برای این پست معرفی شوم همان رویه قبل را در پیش میگیرم و به این دلیل دیگر برای سال 80 معرفی نشدم. البته خود شخص آقای خاتمی تمایل داشت که من را دوباره برای این پست معرفی بکند، چرا که کارکرد من را قبول داشت، ولی نتوانست فشار گروههای مشارکتی را تحمل کند، اما بعد از اینکه شخص دیگری برای تصدی این پست معرفی شد اظهار پشیمانی کرد.
افرادی که به سرپرستی خانم حقیقتجو آمده بودند چه شرطی را برای شما در نظر گرفتند؟
مظفر: آنها گفتند که دولت آقای خاتمی انتظار داشت آموزش و پرورش را در مسیر اصلاحات قرار بدهید که شما در این امر کوتاهی کردید. از آنها پرسیدم که چه کوتاهی در وظایفم بوده است؟ آنها گفتند که باید مانند آقای مهاجرانی، علیه آقایان جنتی و مصباح یزدی موضع گیری می کردید. من در جواب آنها گفتم هرگز وزیر نظام نمیتواند اپوزیسیون نظام باشد. صحبت من همیشه این بوده که وزیر نمیتواند اپوزیسیون باشد، وزیر همیشه باید پاسخگو باشد و اگر جرمی در زمان وزارت او اتفاق بیفتد خودش مجرم است. یک مسئول، عضوی از نظام است و اگر چنین کاری کند، نفاق در کشور به وجود می آید. جالب این است که آن افراد به من گفتند که تو حاکمیتی فکر میکنی و من هم در پاسخ گفتم مگر یک خدمتگزار نظام میشود غیر از این فکر کند؟